شعر ولایی
و سیعلم الّذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون ...

 

786

 

 

 

سَلامٌ عَلی آلِ طه وَ یس

                             سَلامٌ عَلی آلِ خَیرِ النَّبِیّین

سَلامٌ عَلی رَوضَةٍ حَلَّ فیها

                          اِمامٌ یُباهی بِهِ المُلکُ وَالدّینُ

امام بحق شاه مطلق که آمد

                        حریم درش قبله گاه سلاطین

شه کاخ عرفان گل شاخ احسان

                        دُر  درج امکان ، مه برج تمکین

علی بن موسی الرّضا کز خدایش

                  رضاشد لقب چون رضا بودش آیین

زفضل و شرف بینی او را جهانی

                     اگر نَبوَدت تیره چشم جهان بیــن

پی عطـــر روبند حــــوران جنّت

                      غبار درش را به گیسوی مشگین

اگر خواهی آری به کف دامن او 

                    برو دامن از هرچه جز اوست برچن

 

 

شاعر : جامی

 

 

 

 

 


بر جمال دلربای سلطان علی موسی الرضا صلوات ...

 


محتاج ضمانتم ... یا ضامن آهو ...



برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 3 تير 1391برچسب:امام رضا , شعر زیبا , جامی , اولین سنگ قبر امام رضا , بسیار زیبا , شعر , مناقب, ] [ 12:13 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

  786

 

 

 

زندان صبر بود و هوای رضای او

شوقش کشیده بود به خلوت سرای او

 

زندان نبود،چاه پر ازکینه بود و بس

زنده به گور کردن آیئنه بود و بس

 

زندان نبود یک قفس زیر خاک بود

 هر کس نفس نداشت در آنجا هلاک بود

 

زندان نبود ، کرب و بلای دوباره بود

یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود

 

زندان نبود یوسف در بین چاه بود

زندان نبود گودی یک قتلگاه بود

 

زنجیر بود و آینه بود و نگاه بود

تصویر هر چه بود،کبود و سیاه بود

 

زنجیر را به گردن آیینه بسته اند

صحن و سرای آینه را هم شکسته اند

 

دیگر کسی به نور کنایه نمی زند

شلاق روی صورت آیه نمی زند

 

می خواستند ظلم به آل علی کنند

می خواستند روز و شبش را یکی کنند

 

هر کس که می رسید در آنجا ادب نداشت

جز ناسزا کلام خوشی روی لب نداشت

 

حتی نماز و روزه در آنجا بهانه بود

افطار روزه دار خدا تازیانه بود

 

زندان نبود روضه گودال یار بود

هر شب برای عمه خود بی قرار بود

 

حرف از اسارت و غل و زنجیر یار بود

زینب میان جمعیت نیزه دار بود

 

در شهر شام غیرت و شرم و حیا نبود

زندان برای دختر زهرا روا نبود

 

شاعر  : رحمان نوازنی

سلامتی شاعر صلوات ...

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:موسی بن جعفر , امام هفتم , مظلومیت , باب الحوائج , شعر , زیبا, رحمان نوازنی, ] [ 22:51 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

 786

 

 

 

در میان هلهله سوز و نوا گم می شود

زیر ضرب تازیانه ناله ها گم می شود

 

بسکه بازی می کند زنجیر ها با گردنم

در گلویم گریه های بی صدا گم می شود

 

در دل شب بارها آمد نمازم را شکست

در میان قهقه صوت دعا گم می شود

 

چهار چوب پیکرم بشکسته و لاغر شدم

وقت سجده پیکرم زیر عبا گم می شود

 

تازه فهمیدم چرا در وقت سیلی خوردنش

راه مادر در میان کوچه ها گم می شود

 

بین تاریکی شب چون ضربه خوردم آگهم

آه در سینه به ضرب بی هوا گم می شود

 

لا به لای پنجه هایش مشتی از موی سرم

بین این تصویر ها دیگر حیا گم می شود

 

از یهودی ضربه خورده خوب می داند چرا؟

گوشوارٍ بچه ها در کربلا گم می شود

 

 شاعر :  قاسم نعمتی

سلامتی شاعر صلوات ...



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:موسی بن جعفر , امام هفتم , مظلومیت , باب الحوائج , شعر , زیبا, قاسم نعمتی, ] [ 22:48 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

  786

 

 

 

 

دردی به جان نشسته دگر پا نمی شود

جز با دوای زهر مداوا نمی شود

 

یک جای پرت مانده ام و بغض کرده ام

در این سیاه چال دلم وانمی شود

 

کافیست داغ دوری معصومه و رضا

دیگر غمی به سینه من جا نمی شود

 

معصومه کاش بود کمی درد دل کنم

کس مثل دختر همدم بابا نمی شود

 

می خواستم دوباره ببوسم رضام را

هنگام رفتنم شده گویا نمی شود

 

اصلاَ نخواستم کسی آید به دیدنم!!

سیلی که مونس دل تنها نمی شود

 

از بس زدند خورد شده استخوان من

این پا برای من که دگر پا نمی شود

 

زنجیرها رسانده به زانو سر مرا

کاغذ هم اینچنین که منم تا نمی شود

 

گاهی هوای تازه و آزاد می روم

بی تازیانه و لگد اما نمی شود

 

ضجر من از جسارت سِندی شاهک است

بی ناسزا شکنجه اش اجرا نمی شود

 

گفتم سر مرا ببر اما تو را خدا

اسمی نبر ز مادرم،آیا نمی شود

 

تشییع من اگرچه روی تخته در است

تشییع هیچکس روی نی ها نمی شود

 

 

 

 شاعر :  علی صالحی

سلامتی شاعر صلوات ...

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:موسی بن جعفر , امام هفتم , مظلومیت , باب الحوائج , شعر , زیبا, علی صالحی, ] [ 22:44 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

 

کمرم را شکست غربت تو ...

ای دوای دلم ز تربت تو ...

تو که باب الحوائجی آقا

تو کجا و سیاه چال کجا ؟

گر چه مولا خلیفه اللهی

یوسف مصر عشق و در چاهی

در تکاپوی دخترت شده ای

باز دلتنگ مادرت شده ای ؟

یابن حیدر تو کاظم الغیظی

معدن جود و منبع فیضی

یابن زهرا گدای زار منم

عبد مسکین جیره خوار منم ...

باز مجنون کاظمین شده ام

محو نورین نیّرین شده ام

باز مست جواد و موسایم

سگ پست جواد و موسایم

با من از عشقها روایت کن

جرعه ای غم بده سقایت کن ...

هاشمی را به لطف خویش بخر

باز هم سوی کاظمین ببر ...

 

 

شعر : سید عبدالرضا هاشمی



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:موسی بن جعفر , امام هفتم , مظلومیت , باب الحوائج , شعر , زیبا, سید عبدالرضا هاشمی, ] [ 22:38 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

 

با یاد ( جنازه المنادایت )

در آتش دوزخم ز غمهایت

آخر  ز غم تو تلخ میمیرم

ای من به فدای بی کسی هایت ...

زنجیر فکنده بوسه بر دستت

غل سر بنهاده بر سر پایت

گه مویه  کنی به یاد معصومه

گه گریه بر آن رضای تنهایت

ده سال و چهار سال خورشید نشست

در حسرت دیدگان زیبایت

روز آکنده ز حمد و تسبیحت

شب منتظر نماز شبهایت

ای عالم عقل گشته مجنونت

ای واژه عشق گشته شیدایت

ای باده کشان عالم بالا

در وادی نور مست صهبایت

ای حور بهشت واله رویت

ای یوسف مصر محو سیمایت

من هاشمی ام که سخت می سوزم

از داغ غم نهان و پیدایت ...

 

 

شعر : سید عبدالرضا هاشمی

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:موسی بن جعفر , امام هفتم , مظلومیت , باب الحوائج , شعر , زیبا, سید عبدالرضا هاشمی, ] [ 22:32 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

 

موسی بن جعفرم که امام خلائقم

پروردگار عشقم و قرآن ناطقم

بر جمله نوریان فلک مقتدا منم

فرزند پاک جعفر والای صادقم

نور از من است مشعله آفتاب را

خورشید بی زوال سپهر حقائقم

کرسی و عرش و لوح و قلم در ید من است

سلطان کائناتم و بر جمله فائقم

خم پشت چرخ چمبری از بار علم من

گم آفتاب در تتق نور منطقم

شیرین به کام کامروایان موئمنم

سنگین شرنگ در دهن هر منافقم

ای هاشمی بیا به در بارگاه ما

من بر گدای بارگه خویش مشفقم ...

 

 

شعر : سید عبدالرضا هاشمی

 

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:موسی بن جعفر , امام هفتم , مظلومیت , باب الحوائج , شعر , زیبا, سید عبدالرضا هاشمی, ] [ 22:25 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 



آزار داده انــد بســـي در جـــــوانـــي ام

بـي زار از جـوانـــي و از زنــــدگانـــــي ام

جانانه ام چو رفت، چرا جان نمي رود؟

اي مرگ! همتي! كه به جانان رساني ام

هرشب به ياد ماه رخت تا سحر گهــان

هر اختري اســـت، شاهــد اخترفشاني ام

بر تيرهاي كينه سپر گشــت ســــينه ام

آرم گـــواه، پيش تـــو، پشت كمـــاني ام

ياري زمرگ مي طلبم، غربتـم ببيـــن

امـــت پس ازتــو كرد عجب قدرداني ام!

موي سپيد وفصل جواني، خبـردهـــد

كزهـــجرخود به روز سيه مي نشاني ام

ديوار مي كنـــد كمكـم، راه مــي روم

ديــــگرمــــپرس حــال مــن وناتواني ام

سوزنده تر زآتش غم، غربت علي (ع) است

اي مرگ، مانده ام كه توازغم، رهاني ام

 

 

 

شاعر : استاد علی انسانی

 

علو درجات شاعر صلوات ...
 

 

 

 

 

جوینی  استاد  ذهبی ... و از اساتین علمای اهل سنت از رسول خدا چنین  روایت میکند که : 

روزی پیامبر نشسته بود که حسن  بن علی بر او  وارد شد دیدگان پیامبر که بر حسن افتاد  اشک آلود شد 

سپس حسین بن علی بر آن حضرت وارد شد مجددا پیامبر گریست ... در پی آن دو فاطمه و علی بر پیامبر وارد

شدند ... اشک پیامبر با دیدن آن دو نیز جاری شد ... وقتی از پیامبر علّت گریه بر فاطمه ( سلام الله علیها ) را

پرسیدند ... فرمود :

و انّی لما رایتها ذکرت ما یصنع بها بعدی کانّی بها و قد  دخل الّذل فی بیتها و

انتهکت حرمتها و غصب حقها

و منعت ارثها و کسر جنبها  و اسقطت جنینها و هی تنادی یا محمّداه ... فلا تجاب و تستغیث فلا تغاث ...

فتکون اوّل من یلحقنی من اهل بیتی ... فتقدم علّی محزونه مکروبه مغمومه مغصوبه مقتوله ...

فاقول عند ذالک اللهم العن من ظلمها و عاقب من غصبها و ذلّل من اذلّها

و خلّد من نارک من ضرب جنبها

حتّی القت ولدها .... فتقول الملائکه عند ذالک   آمین

 

فرائد السمطین  ج 2 ص 34 و 35

 

ترجمه :  رسول خدا فرمودند : زمانی که فاطمه را دیدم به یاد صحنه ای افتادم که بعد از من برای او رخ خواهد داد ...

گویا می بینم که ذلّت وارد خانه او شده .. حرمتش پایمال گشته .. حقّش غصب شده .. از ارث خود ممنوع گشته ..

پهلوی او شکسته شده  و فرزندی که در رحم دارد سقط شده .. در  حالی که پیوسته فریاد می زند :  وا محمّداه ...

ولی کسی به او پاسخ  نمی دهد  .... کمک می خواهد امّا کسی به فریادش  نمی رسد ...

او اوّل کسی است که از خاندانم به من ملحق می شود ... و  در  حالی بر من وارد می شود که  :  محزون و  گرفتار و

غمگین  و شهید شده است .... و  من در آن هنگام می گویم  : خدایا لعنت کن  هر که به او ظلم کرده ..

کیفر ده هر که حقّش  را غصب کرده .... خوار کن هر که خوارش کرده .. و  در دوزخ  جاودان کن هر که  آنقدر به

پهلویش زده که فرزندش را سقط کرده است  و  در  آن هنگام ملائکه آمین می گویند 

 

صفدی از اعاظم علمای اهل سنّت است  وی چنین نقل میکند که : 

انّ عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتّی القت المحسن من بطنها ...

عمر در  روز بیعت  آنقدر به شکم فاطمه ضربه زد  که منجر به سقط شدن محسن شد  

 

الوافی بالوافیات ج 5 ص 347

 

 

ابن حجر عسقلانی و شمس الدّین ذهبی  که از  استوانه های علمای اهل سنت  و  علی الخصوص 

در زمینه تاریخ اسلام  بسیار مورد قبول و مراجعه  اهل سنت هستند در  لسان المیزان عسقلانی و 

میزان الاعتدال از ذهبی می نویسند :

 

انّ عمر رفس فاطمه حتّی اسقطت بمحسن 

عمر به فاطمه لگد زد ... که موجب سقط محسن گردید 

 

لسان المیزان ج 1 ص 268


 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:حضرت زهرا , فاطمیه , غربت , شعر , علی انسانی , شهادت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ), ] [ 21:20 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

 

786

 

سينه اى كز معرفت گنجينه اسرار بود
كى سزاوار فشار آن در و ديوار بود
طور سينا تجلّى مشعلى از نور شد
سينه سيناى وحدت ، مشتعل از نار بود
آن كه كردى ماه تابان پيش او پهلو تهى
از كجا، پهلوى او را تاب آن آزار بود
گردش گردون دون بين ، كز جفاى سامری

نقطه پرگار وحدت ، مركز مسمار بود
صورتش نيلى شد از سيلى كه چون سيل سياه
روى گيتى زين مصيبت تا قيامت تار بود

 

 

شاعر : آیت الله غروی اصفهانی ( کمپانی )

علو مقامات و درجات شاعر صلوات ...

 

 

 

لعن الله قاتلی فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها )

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:حضرت زهرا , فاطمیه , کمپانی , غروی اصفهانی , گنجینه اسرار , شعر , , ,, ] [ 21:49 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

 

شاعر ماهر لطیفه سرای توانمند ...  مدیحه سرای آستان آل الله  ... حکیم  سید اسدالله فنایی ... یکی از شخصیتهای با ارزش و گرانقدر دنیای شعر و ادب است ... شعرش تجلیگاه ذوق لطیف و معرفتش به اهل بیت نبوت است ... قلمش وقف آستان معصومین است و به قول خود ایشان ...

 

هر گز چو سفلگان در دونان پی دو  نان

نشتافتم به پیش لئیمان روزگار

 

حکیم اسدالله فنایی شاعر فرهیخته ایست که در سال 1327 در خانواده با فضیلت و روحانی از تبار سادات محترم پای به گیتی نهاده است ... قریحه شعری و ذوق ادبی ارث گرانمایه ایست که از جدّ بزرگوارش علامه سید محمد کاظم کابلی معروف به ( علامه بلبل ) به ایشان به ارث رسیده است ... امید است در آینده ای نزدیک شاهد نشر آثار ادبی بیشتری از این شاعر اهل بیت باشیم



برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:سید اسدالله فنایی , شعر , علامه بلبل , ادبیات , افغانستان , ] [ 19:34 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

مرحوم علامه خبیر . شاعر بی بدیل نحریر . سید کاظم معروف به ( علامه بلبل ) که به جد اشعار اسرار آمیز و بی نظیرش در رثای ثنای اهل بیت ( علیهم السلام ) که غالبا به سبک هندی سروده است نشاندهنده اوج دلدادگی و نهایت دلباختگی و ارادت او به آستان آل الله و نمایانگر قدرت علمی و  ادبی فوق العاده و  تبحر  ایشان  در علوم گوناگون است از مفاخر شیعه و جهان اسلام بوده و در سال 1334 ق در محله شیعه نشین مرادخانی واقع در شهر کابل در خانواده ای  با تقوا با فضیلت روحانی و از سلاله حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) متولد شد ... نسب شریف ایشان به حضرت ابراهیم معروف به (مجاب ) فرزند امام همام حضرت موسی بن جعفر ( علیه السلام ) می رسد . بزرگان خاندان مرحوم علامه بلبل ( ره ) همه و همه به جرم دوستی و محبت و پیروی از مذهب آل الله به زندانها و سیاه چالهای مخوف منتقل شده  مورد شکنجه قرار گرفتند تا شربت شهادت نوشیدند ...

اشعار علامه بلبل سرشار از ظرافتهای ادبی و لطافتهای شعریست و در نوع خود حقیقتا بی نظیر . بی رقیب و نمونه است ... تا جایی که خواننده را تحت تاثیر مفاهیم عارفانه و مضامین عاشقانه خود قرار داده با جذبه ای عجیب به خلسه ای عمیق فرو می برد ... تا جایی که سبک خاص و ویژه ای از ثنا گویی و ذکر مناقب و فضائل اهل بیت ( علیهم السلام ) معروف به ( منقبت خوانی ) بر اساس اشعار ایشان در بسیاری کشورهای فارسی زبان خاصه کشور افغانستان پایه گذاری شده است ... و خود ایشان شخصا بنیانگذار سبک شعر منقبت خوانیست ... لذا سعی شده ضمن معرفی علامه فرزانه . از اشعار به غایت ولایی ایشان نیز استفاده بیشتری شود ... الحق و الانصاف که به فرموده خود ایشان ..

 

 

عالمی طوطی شدند ... امّا کسی بلبل نشد



برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:علامه بلبل , شعر , منقبت خوانی , مشاهیر افغانستان , سبک هندی , شعر آئینی, ] [ 19:7 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

یا فاطمه اشفعی لنا عندالله


خدای متعال روز قیامت به حضرت فاطمه زهرا (س) می‌فرماید: یا حَبِیبَتِی وَ ابنَةَ حَبِیبِی سَلِینِی تُعطَی وَ اشفَعِی تُشَفَّعِی‏؛ اى حبیبه و فرزند رسول من از من بخواه تا عطا نمایم، شفاعت كن تا من بپذیرم‏ ...

امالى صدوق، ص 25

هر دم به ضریح بی نشانت ای ماه

بسته ست دخیل قلب من با هر آه

عمری ست تپشهای دلم می گوید

یا فاطمه اشفعی لنا عندالله

 


***

 ... پس حضرت زهرا (س) عرضه می دارد:

إِلَهِی وَ سَیدِی ذُرِّیتِی وَ شِیعَتِی وَ شِیعَةُ ذُرِّیتِی وَ مُحِبِّی وَ مُحِبِّی ذُرِّیتِی‏؛ بار خدایا! فرزندان، شیعیان، دوستان، و دوستان دوستان فرزندان مرا به من ببخش!

امالى صدوق، ص 25

 

امید تمام شیعه ای یا زهرا

تو انوار المضیئه ای یا زهرا

در هر دو جهان غمی ندارم بانو

وقتی تو فقط شفیعه ای یا زهرا

 

یوسف رحیمی

سلامتی شاعر صلوات



برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:حضرت زهرا , شفاعت , شعر , فاطمیه , فاطمیون , شیعه , ] [ 18:48 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

 

 

ای که به عشقت اسیر، خیل بنی آدمند
سوختگان غمت، با غم دل خرم اند
هر که غمت را خرید، عشرت عالم فروخت
باخبران غمت، بی خبر از عالم اند
در شکن طره ات، بسته دل عالمی است
وان همه دل بستگان، عقده گشای هم اند
یوسف مصر بقا، در همه عالم تویی
در طلبت مرد و زن، آمده با درهم اند
تاج سر بوالبشر، خاک شهیدان توست
کین شهدا تا ابد، فخر بنی آدم اند
در طلبت اشک ماست، رونق مرآت دل
کین درر با فروغ، پرتو جام جم اند
چون به جهان خرمی، جز غم روی تو نیست
باده کشان غمت، مست شراب غم اند
عقد عزای تو بست، سنت اسلام و بس
سلسله ی کائنات، حلقه ی این ماتم اند
(سلسله ی موی دوست، حلقه دام بلاست
هرکه دراین حلقه نیست، فارق ازاین ماجراست)
گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند
خیل ملک در رکوع، پیش لوایت خم اند
خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را
زان که شهیدان تو، جمله مسیحا دم اند
هردم از این کشتگان، گرطلبی بذل جان
در قدمت جان فشان، با قدمی محکم اند
سر خدای ازل، غیب در اسرار توست
سر تو با سر حق، خود ز ازل توام اند
محرم سر حبیب، نیست به غیر از حبیب
پیک و رسل در میان، محرم و نامحرم اند
درغم جسمت فواد اشک نبارد چرا
کاین قطرات عیون زخم تو را مرهمند

شاعر: فواد کرمانی

شادی روح شاعر صلوات ...

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:عشق , امام حسین ( علیه السلام ) , کربلا , شعر , فواد کرمانی , محرم , عاشورا ,, ] [ 18:36 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

 786

 

 

گیرم مقام فاطمه خیر النساء نبود 

یا اینکه پاره تن خیر الوری نبود

گیرم که صورتی که به او دست خصم خورد

تمثال روی همچو گل مصطفی نبود

گیریم اینکه پشت در خانه جان سپرد

چشم و چراغ و سرور آل عبا نبود

گیریم آنکه راه بر او بست اجنبی ...

ناموس پرده پرور شیر خدا نبود

گیرم گلی که شعله به دورش طواف کرد

شان نزول مائده و هل اتی نبود

گیرم که ناز پرور دامان بوالبشر 

کوثر نبود . شافع روز جزا نبود

گیرم که نازدانه درگاه عز و جاه

دردانه سرادق عرش خدا نبود 

گیرم که ذات عصمت عاری ز علتش 

در ذات ذوالجلال ربوبی فنا نبود

سیلی زدن به صورت یک بانوی نحیف ...

در کوچه پیش دیده طفلش روا نبود ...

 

 

شعر : سید عبدالرضا هاشمی 

 

 

صل الله علی الحقیقه القدسیه فی تعین الانسیه الصدیقه الشهیده فاطمه الزکیه ( سلام الله علیها )

 

لعن الله قاتلی فاطمه الزهرا  ( سلام الله علیها )



برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:فاطمه , زهرا , اشعار , شعر , اشعار مذهبی , اهل بیت , ولایی , , ] [ 20:46 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

یا ربّ مدد

 

یا ربّ مدد که نیست شوم در هوای تو

چیزی نخواهم از تو به غیر از رضای تو

یا ربّ مدد که پرتویی از غیب افکند

روح القدس میان دلم از صفای تو

یا رب مدد که با نظر پاک فاطمه (س)

نائل شوم به مرتبه اولیای تو

یا رب مدد که در دل شب قاتلم شود

هجران روی مهدی و شوق لقای تو

یا رب مدد که با تن بی سر به خاک و خون

غلطم به ناز در بغل کربلای تو

یا رب مدد که طیّ مراحل کنم تمام

آنگه شوم غریق وجود و فنای تو

یا رب مدد که سوزم و چون شمع سوزیم

پروانه وار شهره شوم در وفای تو

تو کردگار پاکی و خلّاق بی نیاز

من بنده محبّت بی منتهای تو

دادی نعم چنان که شدم روز و شامها

شرمنده عطای فزون از حصای تو

یا رب مدد که تا نفسی در میانه هست

بنمایم اشتغال به حمد و ثنای تو

من هاشمی .. اگر چه سرا پای غفلتم

عبد تو ام ذلیل تو هستم  گدای تو ...



برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 12 ارديبهشت 1390برچسب:مناجات , روی مهدی , آرزو , دعا , شعر , عشق , کربلا , عرفانی, ] [ 2:34 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]
درباره وبلاگ

از مژه قلم دارم و از اشک مرکّب تا عکس تو را نقش زنم بر صحف شب گریم به مه و سال و شب و روز مرتّب دست منو دامان تو یا حضرت زینب ( س )
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شعر ولایی و آدرس jabraileshgh.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 15
بازدید ماه : 1098
بازدید کل : 39456
تعداد مطالب : 80
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1

..